حوزه فرهنگی
آرمانشهر؛ جنسیت و سلسله مراتب اجتماعی
عطیه کاظم فرحزادی
نوع درخواست:

رویدادهای فرهنگی و اجتماعی (نشست)

سطح برگزاری:

کشوری

سخنران:

دکتر محسن بدره

تاریخ برگزاری:

چهارشنبه, 18 اسفند 1400

مکان برگزاری:

اسکای روم

مدت زمان برنامه(دقیقه):

90

تعداد افراد شرکت کننده:

110

باسمه تعالی سومین دوره از سلسله نشست های آرمان شهر با موضوع "ملاحضات عملی تحقق آرمانشهر؛ سیاست گذاری فرهنگی"، به میزبانی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه الزهرا(س) از 14 الی۱9 اسفندماه 1400 برگزار شد. پنجمین جلسه از این نشست ها با عنوان "آرمانشهر: جنسیت و سلسله مراتب اجتماعی" با سخنرانی دکتر محسن بدره در روز پهارشنبه 18 اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱6 برگزار شد. در جوامع انسانی مؤلفه های مختلف در طراحی سلسله مراتب اجتماعی دخیل هستند؛ در این که چه کسی فرادست و چه کسی فرودست باشد و در میزان دسترسی و شأنیت هایی که دارند یا ندارند. یکی از مؤلفه های دخیل در سلسله مراتب اجتماعی جنسیت است. دو دلیل برای صحبت از آرمانشهر وجود دارد؛ یکی نقد وضعیت فعلی و مبارزه با وضعیت فعلی است و دلیل دوم که در طول دلیل اول قرار دارد، بحث ارتقا وضعیت فعلی برای ایجاد انگیزه برای اصلاح وضع موجود است. معمولاً یک انگیزه جدی برای آرمانشهر پردازی کردن و ایجاد تخیل آرمانشهر، عدم رضایت از سیاست اجتماعی فعلی است و قبول نداشتن ملاک هایی که برای در رأس قرار گرفتن وجود دارد. یکی از این انگیزه ها که سبب آرمانشهر پردازی جنسیتی شده است، اعتراض به سلسله مراتب جنسیتی شایع موجود است. انتقاد جدی که به تاریخ بشر وارد می شود این است که عمدتاً مردسالارانه بوده است. به جز دوره های خاص زمانی، در اکثر دوره ها شأنیت بالاتر را برای مردان قائل بودند و دلیل اصلی این بوده که شأنیت ذاتی زن را دون تر و پایین تر از شأنیت مرد در نظر می گیرند. به کار بردن گزاره های منفی در خصوص زنان و زن نکوهی در طول تاریخ وجود داشته و مبنای برتری به جای فضلیت جنسیت بوده است. مسئله فضیلت و جنسیت یک دوگانه اصلی است. در این گفتمان به جای اینکه روابط در خانواده بر اساس عشق باشد، مبتنی بر جدال خواهد بود. در طول تاریخ بسیار شاهد زن نکوهی بوده ایم؛ از جمله اینکه زن را عقرب می نامیدند. گرچه در گفتمانی هم زن ریحانه خوانده می شد. در نگاه بلند مدت تمدنی نگاه زنان و مردان به هم نگاه مبتنی بر عشق و محبت بوده است و نه مبتنی بر نفرت. اما الان به نگاه تنفر آمیز رسیده ایم و زنان و مردان به جای زندگی اخلاقی، مفرح و با نشاط به جدال و نفرت و نشوز تمدنی رسیده اند؛ مثلاً جریان همجنس گرایی از تجلیات این نفرت مشترک است. مسئله بعدی اینکه در جامعه روابط انسان بر اساس عشق است یا سلطه؛ وقتی شأن انسان ها با هم برابر در نظر گرفته نشود و ملاک های دیگری را برای سلسله مراتب اجتماعی و دادن اختیارات رتبه در نظر گرفته شود، اتفاق دیگری خواهد افتاد؛ مثلا خون سالاری و روابط فامیلی، قومیت یا نژاد و یا جنسیت ملاک برتری به جای فضیلت محوری قرار گیرد و یا اینکه سلطه جایگزین عشق شود و ملاک های برتری نادرست باشد. این امر سبب ناخرسندی های عمیق شده و در نتیجه آرمانشهر پردازی شکل می گیرد. اغلب زنان در برابر ناخرسندی و ستم جنسیتی، شهرها یا جهانی را تخیل کرده اند که روابط و ماسبات جنسیتی به گونه دیگری وجود دارد.گاهی آرمانشهر در قالب یا واحد اجتماعی کوچکتر تخیل می شوند و سعی می شود در قالب کوچکتر جماعت ها یا زیستگاه های متفاوت در واقعیت ایجاد شود. گونه های آرمانشهری جنسیتی سابقه در تاریخ بشر دارد و هم در جهان مدرن بویژه دو قرن اخیر در غرب بدنه ای از ادبیات را به خود اختصاص داد. آمازون ها در اساطیر یونانی زنانی بودند که قابلیت های مدیریتی و حکمت و جنگ آوری و رزم را مثل مردان یا حتی بهتر از آنان داشتند؛ اما در شهرهای متشکل از زنان زندگی کرده اند. همانطور که گفته شد این در اسطوره ها بوده و نه تاریخ. در اسکندر نامه فردوسی و نظامی هم از شهری یاد شده که پادشاه آن زنی به نام نوشابه بوده است. در تاریخ منقول است، ماساگت ها لشکری از زنان بوده اند که کوروش به دست آنها کشته شده است. خستگی افراد یک جنس از رفتار سلطه طلبانه جنس دیگر باعث فرضیه پردازی این شهرهای تک جنسیتی شده است. شهرهای مختص زنان یا شهرهای مختص مردان و یا جهانی که ساکنانش نه زن هستند و نه مرد و هم زنانگی دارند و هم مردانگی که مطابق با طبیعت زیستی انسان نیست چون در طبیعت جنسیت وجود دارد و یا رفتن به سمت جوامعی که تفکیک جنسیتی کامل در آنها انجام شده است. برخی انواع جوامع هم مخالف آرمانشهر و در واقع خراب آباد هستند. آنجا که همه چیز در اوج تباهی است. سوالاتی در اینجا مطرح است که پاسخ به آنها برای تکامل بحث بسیار کارگشا است. از جمله این که: نگاه آرمانشهری اسلام و قرآن به سلسله مراتب جنسیتی در خانواده و جامعه چیست؟ مرد محوری چقدر اسلامی است؟ در مقایسه بحث دیدگاه ادیان به زنان این بحث را باید در تاریخ باستان هم بجوییم. مثلاً پدرسالاری عمیق در طول تاریخ وجود داشته بویژه در آیین زرتشت. در برخی آیین ها پدیده هایی عجیب و غریب به خلقت زن نسبت داده می شد. در هندو، مرد محوری و گاهی زن ستیزی عجیب و غریبی وجود داشته است؛ همچنین در یونان باستان. در عهد جدید و قدیم و کلاً در گستره فرهنگ بشری این مسئله بسیار زیاد به چشم می خورد و مربوط به اسلام و حتی ایران هم نیست و مردسالاری فارغ از فضیلت محوری وجود داشته و شأنیت اول در خانواده، سیاست، جامعه به مرد اختصاص داشته است. ریشه این مردمحوری و زن نکوهی قرآن کریم نیست و به نوعی این مسئله اعجاز آمیز است. زیرا قرآن در سده 7 میلادی به عنوان متن نازل می شود. سنت ایرانی در آن زمان زرتشت و مشهون از زن نکوهی، سنت اعراب جاهلی مشهون از زن نکوهی، سنت تمدن بیزانس مسیحی زن نکوهی، سنت یونانی آن زمان هم همینطور بوده و همزمان با اینها متنی را داریم که به شدت زن ستایانه است. البته ما در خصوص متن قرآن صحبت می کنیم؛ زیرا تفسیری که قرار بود متن قرآن را بازگو کند در برخی جاها به جای اینکه دید قرآن را منعکس کند، رسوب پدرسالاری بشری در ذهن بوده است و رسوبات فرهنگ های تاریخی بشر به اسم نگاه های قرآنی ارائه شده است. قرآن مرد و زن را آفریده شده جان واحد می داند و بنابراین شأنیت هر دو برابر است. روایت پادشاهی بلقیس در سرزمین سبا که زنی حکیم، اهل مشورت و گریزان از خونریزی است و با دیدن حقیقت در برابر آن تسلیم می شود. روایت قرآن از آن روایتی منفی و نکوهشی نیست. همسر فرعون برای همه مؤمنان الگو مثال زده شده است. بالاترین نیایش در تاریخ بشر نیایش آسیه است و قرآن آن را ستایش کرده است به عنوان زنی که از شوهرش نافرمانی کرده است و می گوید خدایا به من مقام عنداللهی و وصل عطا کن و برای من خانه ای بنا کن همسایه خودت در بهشت و قرآن از آن تجلیل کرده است. تفسیر و مفهوم رجال قوامون علی النسا به ریاست و ولایت ذکر شده در حالی که قوامیت در قرآن با قسط آمده است و قوامین با قسط به مسئولیت و کارگزاری مرد باید تفسیر شود.